انسان موجودي واقعيت گر است . نوزاد انسان از ساعت اول زندگي كه در جستجوي پستان مادر است ، پستان مادر را به عنوان يك واقعيت جستجو مي كند . تدريجاً كه جسم و ذهن كودك رشد مي كند به آنجا مي رسد كه ميان خود و اشياء تفكيك مي كند ؛ اشيائ را به عنوان اموري بيرون از خود و جدا از خود مي نگرد . با اينكه رابط او و اشياء يك سلسله انديشه است و او از انديشه به عنوان يك وسيله ، يك رابطة عمل ، استفاده مي كند و مي داند واقعيت اشياء غير از انديشه هايي است كه او در ذهن خويش دارد . واقعيتهايي كه انسان از راه حواس خود درك مي كند كه مجموع آنها را جهان مي ناميم ، اموري هستند كه خصوصياتي ذيل از آنها جداناشدني است .
1محدوديت : موجودات محسوس و مشهود ما ، از كوچكترين « ذره » تا بزرگترين « ستاره » ، محدودند ، يعني به يك قطعه مكان خاص و به يك فاصله زمان خاص ، اختصاص دارند ؛ در خارج آن قطعه از مكان يا آن امتداد از زمان ، وجود ندارند . بعضي از موجودات ، مكان بزرگتر و يا زمان طولاني تري را اشغال مي كنند و بعضي مكان كوچكتر و زمان كوتاه تري را ، اما بالأخره همه محدودند به بخشي از مكان وب ه قدري از زمان . 2تغيير : موجودات جهان همه متغير و متحول و ناپايدارند . هيچ موجودي در جهان محسوس به يك حال باقي نمي ماند ، يا در حال رشد و تكامل است و يا در حال فرسودگي و انحطاط . يك موجود مادي محسوس ، در تمام دورة هستي خود يك دورة مبادلة مستمر را در متن واقعيت خود طي مي كند ، يا مي گيرد و يا مي دهد ، و يا هم مي گيرد و هم مي دهد ؛ يعني يا چيزي از واقعيت اشياء ديگر را مي گيرد و جزء واقعيت خود مي سازد و يا چيزي از واقعيت خود را تحويل بيرون مي دهد و يا هر دو كار را انجام مي دهد ، و به هر حال هيچ موجود مادي ثابت و يكنواخت باقي نمي ماند . اين خاصيت نيز شامل عموم موجودات اين جهان مي باشد ...
تعداد مشاهده: 7712 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: word
تعداد صفحات: 25
حجم فایل:14 کیلوبایت